برترى پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) بر سایر انبیاء (علیهم السلام)
طبق آيه152 سوره نساء، بين رسولان خدا فرقى وجود ندارد ; پس چرا ما حضرت محمد(صلى الله عليه وآله)را برتر از ديگر رسولان مى دانيم؟
در قرآن دو نكته زير بيان شده است:
1 بين انبياء نبايد فرق بگذاريد ; (الَّذِينَ آمَنُوا بِاللّهِ وَ رُسُلِهِ وَ لَمْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ أَحَد مِنْهُمْ ); «و كسانى كه به خدا و پيامبرانش ايمان آورده و ميان هيچ كدام از آنان فرقى نگذاشته اند…».
2 برخى انبيا بر برخى ديگر رجحان و فضيلت دارند ; (تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْض مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجات… ) ; «برخى از آن پيامبران را بر برخى ديگر برترى بخشيديم. از آنان، كسى بود كه خدا با او سخن گفت و درجات بعضى از آنان را بالا برد…».
از جمع اين آيات استفاده مى شود كه موضوع اول در اين جهت است كه همه فرستاده خدا و از سوى او هستند و بر همگى خداپرستان لازم است كه در اعتقاد به حقانيت پيامبران، تفاوت قائل نشوند و اين گونه نباشد كه به برخى ايمان بياورند و به برخى ايمان نياورند ; ولى موضوع دوم، درباره مقايسه پيامبران با يكديگر است.
از اين رو، همه مفسران بر آنند كه در تفسير آيات قرآن كريم، نبايد به يك آيه بسنده كرد ; بلكه بايد همه آيات قرآن كريم را به ويژه آياتى كه درباره يك موضوع هستند در كنار هم قرار داد.
از اين جهت، هر چند در اين آيه و آيات ديگرى از قرآن كريم، آمده است كه ميان رسولان فرقى نيست، اما در قرآن كريم، آياتى داريم كه بر برترى و فضيلت برخى انبيا بر بعضى ديگر، به صراحت، اشاره دارد. به جز آيه 253 سوره بقره، مى توان از اين آيه نيز ياد كرد:
(وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلى بَعْض ) ; «در حقيقت، بعضى از انبيا را بر بعضى ديگر، برترى بخشيديم».
در نتيجه، به روشنى ثابت مى شود كه همه پيامبران الهى با اين كه از نظر نبوت و رسالت، همانند هم بودند و ما نبايد در حقانيت آنها تفاوت قايل شويم، اما از جهت مقام علمى، گستره رسالت و تلاش هدايت گرى، در مقايسه با يكديگر، يكسان نبودند. برترى حضرت محمد(صلى الله عليه وآله) بر ديگر پيامبران بزرگ را اين گونه مى توان تفسير كرد.
پی نوشت:
به نقل از کتاب “پیامبراعظم - سیره و تاریخ”
ویژگی مشترک پیامبر و امام زمان عجل الله2
2-اخلاق نیکو و با عظمت
خداوند خطاب به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) می فرماید:
وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ(سوره قلم/4)
یعنی تو، به اخلاق عظیم و نیکو آراسته ای
پیامبر صلی الله و علیه و آله و سلم نیز فرموده اند:
« الْمَهْدِیُّ مِنْ وُلْدِی اسْمُهُ اسْمِی وَ کُنْیَتُهُ کُنْیَتِی أَشْبَهُ النَّاسِ بِی خَلْقاً وَ خُلْقا
مهدی از فرزندان من است، اسم او اسم من و کنیة او کنیه من است و او از لحاظ جسمی و روحی و اخلاقی، شبیه ترین مردم به من است.
(بحارالانوار، ج36، ص309)
3-خاتمیت
حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) خاتم پیامبران و انبیا هستند. خداوند متعال در قرآن می فرماید:
ما کان محمّدٌ أبا أحدٍ من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النّبیّین و کان الله بکلّ شیءٍ علیماً(احزاب/40)
محمد پدر هیچ یک از مردان شما نیست ولی فرستاده خدا و خاتم پیامبران است و خدا همواره بر همه چیز داناست.
همان حضرت (صلی الله علیه و آله)و سلم در خطبه روز غدیر دربارة خاتمیت حضرت مهدی(عجل الله) می فرمایند:
آگاه باشید خاتم امامان ما قائم مهدی است؛ بدانید که او برگزیده و مختار خداوند متعال است. آگاه باشید که او وارث [علم] همه علما و محیط بر تمام علوم است.
الاحتجاج طبرسی، ج1، ص63
پی نوشت:
@darolmahdy_borkhar
پیامبر(صلی الله علیه وآله) کرامت زنان را بازگرداند
مدیر حوزههای علمیه خواهران گفت: انسانها، با تمدنی که ۱۴۰۰ سال پیش پیامبر(صلی الله علیه وآله) برای بشریت آورده است فاصله گرفتهاند و این وظیفه طلاب است که مردم را به مسیر اصلی بازگردانند و ما اگر بخواهیم در پیشگاه پیامبر(صلی الله علیه وآله)سربلند باشیم باید قدم در راه پیامبر(صلی الله علیه وآله) بگذاریم.
در مراسم افتتاح مدرسه علمیه خواهران حضرت زینب(سلام الله علیها) میناب، ضمن تبریک اعیاد ماه ربیعالاول با اشاره به خطبههایی از نهجالبلاغه گفت: حضرت علی(علیه السلام) در نهجالبلاغه مکررا از پیامبر(صلی الله علیه وآله) یاد کرده است.
وی افزود: امام علی (علیه السلام) با تشبیه پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) به طبیب و پزشک، رسالت آن حضرت را در معالجه روح و جان انسانها بیان میکند و میفرماید: «پیامبر(صلی الله علیه وآله) همچون پزشک حاذق و زبر دستی است که همه داروها و مرهمها، و اسباب داغ کردن و سوزاندن زخم ها را براى کسى که مرهم او را سودمند نیست در اختیار دارد»
مدیر حوزه های علمیه خواهران اظهار داشت: پیامبر همیشه متواضع بودند و هرچه کرامت ایشان بیشتر میشد تواضع ایشان نیز بیشتر میشد. ایشان در خُلق و عمل به گونهای بود که خداوند تبارک و تعالی در قرآن از ایشان به «خُلق عظیم» تعبیر میکند و این خُلق عظیم به معنای صفتی است که ملکه نفسانی شده است.
وی با بیان اینکه در زمان عرب جاهلی ارزش زنان را نمیدانستند، گفت: پیامبر(صلی الله علیه وآله) کرامت زنان را به آنان بازگرداند و امام خمینی در مورد زنان فرمودند: «از دامان زن، مرد به معراج می رود.»
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با بیان اینکه وهابیت و سلفیها چهرهای مخدوش و خشن از اسلام به جهانیان نشان میدهند و قوانینی وضع کردند که مخالف تمام معارف اسلامی است، اظهار داشت: انسانها، با تمدنی که ۱۴۰۰ سال پیش پیامبر(صلی الله علیه وآله)برای بشریت آورده است فاصله گرفتهاند و این وظیفه طلاب است که مردم را به مسیر اصلی بازگردانند و ما اگر بخواهیم در پیشگاه پیامبر(صلی الله علیه وآله) سربلند باشیم باید در مسیر ایشان حرکت کنیم.
حجتالاسلام والمسلمین جمشیدی با تاکید بر اینکه باید تهدیدهای فضای مجازی را به فرصت تبدیل کنیم، خاطرنشان کرد: باید از ظرفیتهای عظیم رسانه، جهت ترویج اسلام ناب استفاده نمائیم. باید از این ظرفیت به منظور تولید محتوای دینی و در نهایت تبلیغ دین اسلام استفاده کرد.
وی با بیان اینکه بیش از ۸ هزار خواهر طلبه در کوثربلاگ و بیش از ۷۰ هزار خواهر طلبه در کوثرنت به تولید محتوای دینی میپردازند تصریح نمود: امروز به لطفا همت بلند خواهران طلبه حوزههای علمیه خواهران در عرصه فضای مجازی، پیشتاز و پرچمدار هستند.
حجتالاسلام والمسلمین جمشیدی در بخش دیگری از سخنانش به پیشرفتهای حوزههای علمیه خواهران در عرصههای فرهنگی، تبلیغی، پژوهش و … اشاره کرد و گفت: وجود قریب به ۱۰۰ هزار فارغالتحصیل و بیش از ۸۰ هزار خواهر طلبه شاغل به تحصیل در قریب به ۵۰۰ مدرسه علمیه خواهران نشان دهنده ظرفیت عظیم حوزههای علمیه خواهران است که میتوان از این ظرفیت جهت ترویج معارف ناب اسلامی استفاده کرد.
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در پایان گفت: اگر تا دیروز تولید علم منحصر به حوزههای علمیه بزرگ و شاخص بود اما امروز این انحصار با همت و تلاش خواهران طلبه شکسته شده است.
پی نوشت:
عمرکشون
می گویند نهم ربیع الاول(ماه جاری) مصادف با مرگ خلیفه دوم است.
در حالی که منابع تاریخی روایی شیعه و سنی تاریخ مرگ خلیفه را ذی الحجه می دانند.
اسناد
تاریخ دقیق مرگ عمر بن خطاب :
طبق منابع تاریخی عمر بن خطاب ( خلیفه دوم ) در بیست وششم ذی الحجه ترور شد و بعد از حدود سه روز درگذشت. بنابراین وی در آخر ذیحجه یا اول محرم درگذشته است. این مطلب را همه ی مورخان اعم از شیعه و سنی در آثار خود آورده اند. لذا مراسم عمرکشان ( عید زهرا ) که عده ای در ماه ربیع الاول برگزار می کنند اساسا با تاخیر حدود هفتاد روز انجام می شود و از نظر تاریخی با اشکال مواجه است. برای اطمینان می توان به منابع تاریخی زیر مراجعه کرد که به اتفاق همین مطلب را بیان کرده اند:
منابع تاریخی شیعه :
1.تاریخ الیعقوبى ج2 ص 159 قرن: سوم مولف شیعه است.
2.تاریخ یعقوبى/ترجمه ج2 ص 49 قرن: سوم مولف شیعه است
3.التنبیهوالإشراف ص 250 قرن: چهارم مولف شیعه است
4.مروجالذهب ج2 ص 304 قرن: چهارم مولف شیعه است.
5.مروجالذهب،ج2،ص:321 قرن: چهارم مولف شیعه است.
6.الفتوح ج2 ص:323 قرن: چهارم مولف شیعه است.
7.مسارّ الشیعه اوایل قرن پنجم مؤلف : شیخ مفید (ره) پیشوای بزرگ شیعیان ( که خوشبختانه نسخه خطی این کتاب ایشان با دستخط خودشان هم اکنون موجود است و در آن مرگ عمر در ذی الحجه ذکر شده است.
می دانیم که شیخ مفید(ره) از نظر عظمت علمی و تقوایی در حد عالی هستند تا جایی که طبق عقیده رایج به دریافت نامه از امام عصر(عج) مشرف شده اند.)
منابع تاریخی دیگر:
8.الإمامةوالسیاسة ج1 ص 39 قرن: سوم مذهب مولف : سنی
9.المعارف ص 183 قرن: سوم مذهب مولف : سنی
10.أنسابالأشراف،ج10،ص:417 قرن: سوم مذهبِ مولف : نامعلوم
11.الطبقاتالکبرى،ج3،ص:258 قرن: سوم مذهب مولف : سنی
12.تاریخالطبری،ج4،ص:191 قرن: چهارم مذهب مولف : سنی
سایر منابع جهت اختصار ذکر نمی شود. اما بد نیست بدانیم که علمای متقدّم شیعه بر اینکه عمر در ذیحجه کشته شده اتفاق نظر داشته اند و حتی علامه مجلسی(ره) هم به این امر اعتراف دارد.(ر.ک.بحارالانوار، ج31، ص 118 ) گرچه مجلسی(ره) خود سعی کرده اند به هر قیمت شده نهم ربیع الاول را تایید فرمایند!!
(بعید نیست ایشان که در عصر صفوی می زیستند از سوی حکومت تحت فشار بوده اند و لذا با کمال تعجب به روایتی که از نظر سندی کاملاً ضعیف است استناد کرده ، اجماع مورخان شیعه و سنی را به کناری نهاده اند! روایتی که ایشان به آن استناد کرده اند از طریق دو راوی مجهول الهویه به احمد بن اسحاق قمی(ره) منسوب شده که سند و متن آن بسیارِ ضیعف است.)
ابن ادریس حلی (صاحب سرائر) درباره تاریخ نهم ربیع می گوید: مَنْ زَعَمَ أَنَّ عُمَرَ قُتِلَ فِیهِ فَقَدْ أَخْطَأَ بِإِجْمَاعِ أَهْلِ التَّوَارِیخِ وَ السِّیَرِ ( هر کس بپندارد عمر در نهم ربیع کشته شده به اجماع صاحبان کتب تاریخ و سیره در اشتباه است.) سپس وی تاریخ ذیحجه را صحیح دانسته،می فرماید: الإجماعُ حاصلٌ مِن الشیعةِ و أهلِ السنّةِ على ذلک.( شیعه و سنی بر آن اتفاق نظر دارند. )ر.ک. بحارالانوار، ج31، ص 119
جواز لعن بر یزید در منابع اهل تسنن
ابن عماد حنبلی از علمای بزرگ اهل تسنن از قول تفتازانی که یکی دیگر از بزرگان و اعیان اهل سنت است ،
پیرامون لعن یزید چنین می نویسد:
همه این نظر را دارند که می توان کسانی را که حسین را کشته اند یا به این کار دستور داده اند ، یا اجازه این کار را داده اند ، یا به این کار راضی شده اند را لعنت کرد . و درست آن است که یزید به قتل حسین علیه السلام راضی بود ؛ و شادی او از قتل حسین و اهانت کردن او به اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از مطالبی است که به حد تواتر معنوی رسیده است ؛ اگر چه تفاصیل آن به صورت خبر واحد نقل شده است ؛ بنا بر این ما در مورد یزید سکوت نمی کنیم ؛ بلکه حتی در کافر یا مومن بودن او شک نداریم ؛ لعنت خدا بر او و یاوران و همکارانش باد.
منابع:
شذرات الذهب، ج 1 ص277 - 278
اتفافات شگرف هنگام ولادت رحمه للعالمین (صلی الله علیه و آله)
به هنگام ميلاد رسول خدا(صلی الله علیه و آله)، اتفاقات شگرفى به ظهور رسيد و بسيارى از مورخان، از حوادث زير، مقارن ولادت ياد كرده اند:
1 ايوان كسرى در مداين، لرزيد و 13 يا 14 كنگره آن فرو ريخت.
2 آتشكده فارس، پس از هزار سال، خاموش شد.
3 درياچه ساوه خشك گرديد.
4 بت ها، همگى به رو درافتادند.
5 نورى درخشش پيدا كرد كه فضاى مكه را روشن نمود.
6 شياطين كه تا آن لحظه به عالم بالا راه داشتند و صداى ملائكه را مى شنيدند، براى هميشه، طرد شدند.
بيهقى درباره حوادث شب ولادت پيامبر، مى نويسد:
«در شب ميلاد پيامبر، ايوان كسرى به لرزه درآمد و شكست (ترك) برداشت و چهارده كنگره آن فرو ريخت. آتشكده فارس كه پيوسته روشن بود، خاموش شد. درياچه ساوه خشكيد و موبد بزرگ در خواب ديد كه شتران تنومندى همراه اسب هاى عربى، از دجله گذشتند و در سرزمين ايران، پراكنده شدند» .
ابن شهر آشوب، افزون بر حوادثى كه بيهقى گفته، از وقايع ديگرى به نقل از امام صادق(عليه السلام) ياد مى كند كه حضرت فرمود: «در هنگام ولادت پيامبر عظيم الشأن، بت ها به صورت، به زمين افتادند… پادشاهى نماند ; مگر آن كه تاجش واژگون و زبانش در آن روز، بند آمد. كاهنان از دانش خود جدا شدند… در آن شب، نورى از سرزمين حجاز پديد آمد و منتشر شد و تا مشرق، گسترش يافت».
پی نوشت:
به نقل از کتاب “پیامبراعظم - سیره و تاریخ”