قول سدید
یکی از علائم ایمان سخن راست است.
سخنران : حجت الاسلام والمسلمین جمال قربانی تاریخ : 28 /7/97
خبر برگزاری نشست اخلاقی با موضوع ” قول سدید ” با سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین جمال قربانی « امام جمعه شهردستگرد برخوار » با حضوررئیس شورای سیاست گذاری ائمه جمعه حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا محمد رضا صالحیان، مدیریت، اساتید و طلاب درمدرسه علمیه حضرت نرجس خاتون (سلام الله) برگزار شد.
«حجت الاسلام قربانی » با استناد به آیه 70 سوره احزاب :
« يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلًا سَدِيداً » كسانى كه ايمان آوردهايد! تقواى الهى پيشه كنيد و سخن (حقّ و) استوار گوييد.
گفت : طبق این آیه ابتدا خداوند مومنین را امر به تقوا می کند اما دراین امر ، خداوند یک نکته را برجسته می کند و آن اینکه « و قولو قولا سدیدا» صحبت کردن شما از نوع قول سدید (سخن محکم ومتقن و بدون آفت باشد)
وی گفت: از زبان خود محافظت کنید و مراقب باشید سخنتان دروغ نباشد و هرجایی هر سخنی را نگویید حتی هر سخن راستی را هم لازم نیست انسان به زبان آورد.
استاد اخلاق حوزه با اشاره به اینکه یکی از علائم ایمان سخن راست است ،گفت: سخن باید مطابق با واقع باشد ولی هر سخن راستی قابل انتقال نیست و تمام غیبت ها راست است چونکه اگر راست نباشد تهمت است اما همین حرف راست را هم نباید بزنی چون به مثابه خوردن مردار برادرمومن خود است.
امام جمعه شهردستگرد گفت: در روز قیامت وقتی پرونده افراد به دست آنها داده می شود شخص می بیند که در پرونده اش قتل ثبت شده است و با کمال تعجب می پرسد من که قتلی انجام نداده ام پس این ثبت برای چیست!!! به وی خطاب می شود که بخاطر سخنی بود که گفتی و پراکنده شد و این سبب قتل شخصی شد .
وی گفت: بدانید که سخن گفتن شما هم جزء اعمال شماست ؛ که اگر این را بدانی کمتر و به جا حرف می زنی .
وی در پایان با اشاره به اینکه هنر فرد است که صحبت کند اما صحبتش همراه غیبت نباشد گفت: رعایت قول سدید و حفظ زبان مزیت هایی دارد من جمله :
1-کنترل اعمال فرد می شود ( کنترل زبان = کنترل اعمال)
2-اصلاح اعمال (اگراعمالت را مراقبت کردی خداوند اعمالتان را اصلاح می کند) می شود.
3-نگهداری زبان دستور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم ) است که سبب رستگاری عظیم فرد می شود .
« و من یطع الرسول فقد فاز فوزاً عظیما» هر کس از خدا و رسول خدا اطاعت کند به رستگاری بزرگی نائل خواهد شد.
سودجویی حجاب معنویت
امام در شرايط مناسب كه مصادف با مرگ معاويه بود، توانست پيام خود را به مردم برساند.
علّت اين كه امام به طرف كوفه رفت اين بود كه كوفيان به جهت ظلمهاي معاويه بر آنها آمادگي بيشتري جهت ياري حسين(علیه السلام) داشتند. هر چند توفيق يكدل بودن را از خود سلب كردند، ولي امام مسير پيام رساني خود را بهخوبي طي كردند، (بههمين جهت امام پس از شنيدن خبر شهادت مسلمبنعقيل باز همان راه را ادامه دادند)، و همچنان تا امروز اين پيام مسير خود را مي رود.
آنهايي كه درد دين دارند تا قيام قيامت در اين پيام رساني شريك اند تا نگذارند حجاب سودجويي و سياست بازي، نور معنويّت و شريعت را خاموش كند و شور حيات ديني كه از سرچشمه حسين(علیه السلام) جاري است، بخشكد، و خودشان با جداشدن از اسلام و كربلا در ظلمت سرد زندگي دنيا بپوسند.
اي كاش! نگاهي به زندگي انسانها در پانصد سال اخير مي كرديم تاببينيم معني پوسيدن درظلمت سرد دنيا و معني با شور ماندن و با شور مردن، چقدر در رابطه با دوري و نزديكي به كربلا، روشن و غير قابل انكار است.
اي كاش! به اطرافيان خود نگاه مي كرديم تا اين رابطه باز خود را روشن تر اثبات كند.
عدّه اي جدا شده از حسين(علیه السلام) و سرد و بيروح و دنيا زده، و عدّه اي متوسل به حسين(علیه السلام) و سرشار از اميد و صبر و آرامش.
اي خدا! به حق حسين(علیه السلام) ما را از حسين(علیه السلام) جدا نكن تا از هيچ جبهة حقّي، جدا نكرده باشي.
پی نوشت
اصغر طاهرزاده- کربلا مبارزه با پوچی ها
تغییر معنای زندگی با حسین(علیه السلام)
در زمان نهضت حضرت سيدالشهداء(علیه السلام) اكثر پيرانِ جامعه، عهد پيامبر(صلی الله علیه و آله) را درك كرده بودند.
ممكن است خود پيامبر(صلی الله علیه و آله) را نديده بودند ولي عهد و جوّ آن زمان را لمس كرده بودند، چه شد كه اينها سكوت كردند؟
اينها خوب مي دانستند كه معاويه فاسق است پس چرا سكوت كردند و اين سكوت چه زيانهايي داشت؟
و چه كساني بايد اين سكوت را بشناسند؟
وقتي پيران اكثراً محافظه كار مي شوند و جسارت برگشت به ارزشهاي معنوي را از دست مي دهند، و جوانان ميان عهد ديني گذشته و عهد جديد امويِ رُمي، سرگردان مي شوند، اگر صدايي بلند و بليغ، آنها را به عهد ديني متذكّر نشود، ساية سياه فرهنگ امويِ رُمي، براي هميشه جوانان را به رنگ كفر و پوچي ميكشاند و حسين(علیه السلام) در آن شرايط، آن نسل سرگشته را به عهد ديني محمّدي(صلی الله علیه و آله) متذكّر شد و از پوچي و يأس رهانيد.
اينجاست كه به واقع مي توان پذيرفت كه حسين(علیه السلام) اسلام و مسلمين را نجات داد - البته شيعه از نهضت امامش بيشتر بهره برده - آري!
نسل جديد سرگردان بود و امام تذكّري به همة آن زمان گشت.
صداي نهضت كربلا؛ مثل بمب در جامعه آن روز صدا كرد و در طول تاريخ حيات اسلام نيز جريان پيدا كرد. مولوي در قرن هفتم هجري، كه ادعاي شيعه بودن هم ندارد مي گويد: شخصي به شهر حلب رسيد، ديد شلوغ است، سؤال كرد چه خبر است؟
گفتند: عاشوراست. مولوي به او مي تازد كه اي نادان نميداني چه خبر است؟ جاي تعجب است، جان انساني از قفسِ تن پريده و تو نميداني چه خبر است؟
از عجايب است كه تو نميداني عاشورا چه خبر است.يعني با نهضت و حكمت امامحسين(علیه السلام) در جهان اسلام معناي زندگي عوض شد
روز عاشـورا نميداني كـه هست
ماتم جـاني كه از قرني بـه است
پيش مؤمن كي بود اين قصّهخوار
قدر عشق گوش، عشق گوشوار[1]
.
[1] - «مثنوي»، مولوي، دفتر ششم.
2 کربلا مبارزه با پوچی ها اصغر طاهرزاده
خدمت رسانی درسی حسینی
در كربلا كجا را نگاه ميكنيد؟
ما اكثر وقتها در بحث كربلا به صحنه عاشورا نگاه مي كنيم ولي به فرهنگي كه در پشت و پهلوي اين فرهنگ موجود است نگاه نمي كنيم. حضرت زينب(سلام الله علیها) در كربلا به سقيفه نگاه مي كند، يعني به پنجاه سال پيش[1] نگاه مي كند، ما بايد در كربلا نگاهمان را باز كنيم و فرهنگ آن زمان را ببينيم وبعد براي امروز خودمان از آن درس، بلكه درسها بگيريم.
نسلي در صحنه است كه در بين عهد الهي صدر اسلام، با آن همه سادگي و بندگي و حيرت، با آسمان و غيب همراه بود و بين عهد پرتجمّل و تزوير معاويه، سرگردان مانده است، نه ميتواند دل از آن بركند و نه ميتواند از اين به در آيد، و حسينu پيام بلند نجات آن عصر شد، تا راه دلسپردن به عهد پيامبر(صلوتاللهعليهوآله) را به بشريّت بياموزاند.
جوان امروز ما از طرفي به ياد فرهنگ بسيجيان و امام و شهداء است و دل در هواي آنان دارد، و از طرفي بعضي از مسؤولانِ پرتجمّل و كساني را ميبيند كه به اسم انقلاب، ثروت هاي بادآوردة دولتي دست و پا كردهاند، و در اين ميان سرگردان مي شود و اگر از اين نسل، حسين(علیه السلام) را نگيريم، به يزيد وغرب نزديك نمي شود و نهتنها سرگردان نمي ماند، بلكه صداي بلند اعتراضي مي شود بر آنهايي كه دارند جامعه را از عهد امام و بسيجيان جدا ميك نند و از همين طريق است كه جامعه اصلاح ميشود و زندگي اين جوانان معناي واقعي به خود مي گيرد.
عمده آن است كه بدانيم بايد توجّه خود را به فرهنگي جلب كنيم كه بتواند امروز ما را درست تحليل نمايد، تا بدانيم چه تفكّري است كه مي خواهد عهد الهي جامعه را به غفلت بكشاند. در سقيفه گفتند مردم را به خود واگذاريد ولي سياسيون غيرِالهي عنان را بهدست گرفتند و در اين راستا، امامت حذف شد و جامعه به غفلت و سرگرداني دچار گشت.
بياييد كاري بكنيد كه آن تجربة تلخ كشته شدن امام معصوم(علیه السلام)؛ يعني شهادت تجسّم معنويت، دوباره تكرار نشود. حسين(علیه السلام) در سقيفه كشته شد، هر انسان معنوي كه پس از رحلت پيامبر(صلی الله علیه و آله) كشته شد، ريشه در سقيفه دارد؛ چه علي(علیه السلام) در محراب و چه شهيدان جنگ هشتساله و چه شهداي حج؛ و هر حاكم ظالمي كه بر بشريّت تحميل گشت نيز ريشه در سقيفه دارد، چه معاويه باشد و چه رضاخان و ما فعلاً به معاويه مينگريم تا همة انحرافهايي را كه با جدايي از عهد محمّدي (صلی الله علیه و آله) بهوجود آمد نگريسته باشيم. در آن وقت است كه به من اعتراض نميكني چه ربطي بين سقيفه است با شهداي مظلوم جنگ هشتساله.
با جوّسازي مي گفتند: مردم را به حال و ارادة خودشان واگذاريد، شما را با مردم چهكار؟ و اگر خوب دقت ميكردي، متوجّه ميشدي اين يعني مردم را آشكارا به نيستي كشاندن و بردگي آنها را در نظام اموي جاودانه كردن، چون كلمة حقّي را در فضايي باطل، شعار ميدادند و حسين(علیه السلام) ديواره هاي اين بردگيِ جاودانه را ويران كرد و وسوسه ها و تهمت هاي بي تفاوتي نسبت به مردم را به چيزي نگرفت و فرهنگ غمخوارگي براي مردم را قوّت بخشيد، تا مردم فقط در زمين نمانند و از آسمان محروم گردند.
فضاي بي تفاوتي را چه كساني شايع مي كنند؟ حسينبنعلي(علیه السلام) اگر مي خواست بي تفاوت باشد، حكومت معاويه و يزيد با همان فرهنگ خاصّ خودش تداوم پيدا ميكرد. بي تفاوتي در جامعة ديني، يعني اجازه دهيم كه فرهنگ غير ديني در جامعه خانه كند.
هنر اين است كه حسينگونه، آري؛ حسينگونه، و نه به گونه اي ديگر، با چنين فرهنگي مقابله كنيم و چنين مقابله اي حكمت حسيني را با همه عمق و سوز و شور و حكمتش ميطلبد و روح نهضتِ خدمترساني به مردم با نيّت نزديكي به حسين(علیه السلام)، همة حيلههاي دشمن را خنثي ميكند.
پی نوشت:
[1] - حضرت زينب(عليهاالسلام) وقتي در عصر عاشورا بر سر نعش برادرش آمد، فرمود:«بِاَبِي الْمَقْتُولُ بِيَوْمِ الْجُمعَةِ اَوِ الْاِثْنَيْن»؛ «پدرم فداي تو! تو كشته روز جمعهاي(روز عاشورا) يا كشته روز دوشنبه ( روز دوشنبه يعني روز رحلت پيامبر اكرمf و روز سقيفه بنيساعده كه جريان رهبري الهي را به رهبري قبيلهاي تغيير دادند و عدّهاي از سياسيون را در مقابل نصب الهي بهپا نمودند در حاليكه امامحسين(علیه السلام) در روز جمعه شهيد شدند).
2- کربلا مبارزه با پوچی ها اصغر طاهرزاده
چرا به حسين(علیه السلام) نيازمنديم؟
زمانه خودمان را بنگريم كه امروزه علم، به «فن اندازهگيري» تقليليافته و از ساحت قدسي علم كه مقام كشف حقيقت است، سراسر غفلت مي شود و لذا به حسين(علیه السلام) نيازمنديم تا ما را به قدس برگرداند. همچنانكه ديروز تقوا به اندازة ريش و نزديكي به معاويه بود و از اتّصال انسان به عالم غيب، سراسر غفلت شده بود. و حسين(علیه السلام) ميخواهد پايه اين دو معادله يعني «علم تقليليافته» و «دين تقليليافته» را برهم زند و بشر را متوجّه رازهايي كند كه در فضاي رُمي-معاويه اي ديروز و امروز همه به فراموشي رفته است و ديگر نه رازهاي غيبي مدنظر مانده، و نه حيرت ديني عامل شورآفريني زندگي هاست، و نه محبّت به دين رسولالله(صلی الله علیه و آله) رسم زمانه است.
و حسين(علیه السلام)راه را نشان داد كه بايد عالَم، عالَمي ديگر شود و راه برگشت به شور ديني و محبّت به خدا و رسولش را نشان داد و عمق فاجعه اي را كه با جداشدن انسان از عالَم قدس در نظام اجتماعي رخ ميدهد آشكار ساخت و روشن كرد روح زمانه در مقابل وارستگي هاي حسين(علیه السلام)، كه حامل سنّت رسولالله(صلی الله علیه و آله) است، حرفي جز كشتن او ندارد.
جهان معاويه يك جهان كاهشيافتة محدود است، و تا صفر شدن انسانيّت انسان ادامه مي يابد. تندرستي و زندگي دنيايي و احترام به جسم و تن، تمام مقصد انساني مي شود كه در فرهنگ معاويه زندگي ميكند، و توقف در ظواهر، ميدان تلاش و اصل حيات انسان خواهد بود. و علوّ انساني و آزادي از وَهم ها و خيال ها، آرمان و كابوسي باورنكردني مي شود. و اينجاست كه حياتي ماوراي تن را انتخاب كردن، ويران نمودن تمام ساختارهاي جهان معاويه اي است.
و حسين(علیه السلام) به چنين ويراني دست زد تا انسان را از پوچي و سردرگمي برهاند و مبناي نوع انتخاب انسان تغيير كند.
در نظام معاويه اي تأكيد بر سلامتي جسم است، هرچند تقوا و معنويت به قتلگاه كشيده شود.
وقتي بيش از اندازه به بدن و نيروي بدني و غذاهاي بدني توجّه شد، جايي براي معنويت در صحنه نمي ماند و بيماري حقيقي كه سرگشتگي روح است به راحتي پنهان ميشود و حسين(علیه السلام) جامعه را متوجّه اين بيماري نامحسوس نمود. در حكمت حسيني، تن، بيمقدارترين چيزي است كه بايد در اين راه خرج شود، حتّي تن خود امام، تا عمق انحراف پيدا گردد.
امام اگر تن خود را بگيرد، رازِ نهايي انسان همچنان پنهان مي ماند و انسانها در عرصة غفلتِ از گوهر خود، تندرستي را مقصد خود مي گيرند و ايمان داري، فرع و آرام آرام فراموش مي شود.
پی نوشت:
کربلا مبارزه با پوچی ها اصغر طاهرزاده
عامل کهنگی جامعه اسلام فرهنگ معاویه ای
غربزدگيِ امروز مي خواهد ما را از عهد حسيني جدا كند. امروز نيز دو عهد و دو جبهه در كار است:
يكي عهد و جبهة حسيني كه حيات انساني را معني دار مي كند، و ديگري عهد و جبهة ترس و پوچي كه همه زندگي را تباه مي كند. حسين (علیه السلام) كهنه شدني نيست، اما عامل كهنه شدن جامعه اسلامي، نزديك شدن به فرهنگ معاويه است- و نه در اثر مرور زمان - براي كساني كه به عهد نبوي وصل هستند حسين(علیه السلام) هميشه زنده و جاويد است و فقط عهد نبوي است كه تازه است و تازه ميماند و فهميدن اين مطلب تنها از طريق حكمت و نهضت حسيني ممكن است و لاغير.
وقتي فرهنگ اموي همه روابط را اشغال كرد و زندگي بر اساس ذوق اموي، عادت جامعه شد؛ براي انسان، تنها و تنها، انتخاب يكي از راههاي ناحق باقي مي ماند، مگر اينكه حسينوار بر اصل فرهنگ اموي شورشي صورت بگيرد و راه جداگانهاي مطرح شود.
در فرهنگ معاويه اي فكر و اخلاق و تربيت و ادب همه رُمي شد و هيچكس نفهميد كه حقيقت اسلام در حال از بين رفتن است و حتي كسي متوجّه نشد آن نمازي كه در فرهنگ معاويه خوانده مي شود، نماز نيست، چنان كه حجّش نيز حج نيست. در اردوگاه حسين(علیه السلام) و با ملاكي كه حسين مي دهد، فرهنگ رُمي همه چيزش باطل و شيطاني است. بهداشت فرهنگ «رُمي معاويهاي»؛ يعني فاصله گرفتن از ملكوت و مقصد را «تن» انگاشتن و بيشتر بر جنبة حيوانيت خود پرداختن.
ولي همان بهداشت در فرهنگ حسيني«مِنَ الاْيمان» است. راستي چه ساده اند آنهايي كه ميخواهند با آشتي با فرهنگ غرب، حقّي و حقّانيتي را براي انقلاب اسلامي حفظ كنند و از اين طريق به اسلام و انقلاب اسلامي آبرو بدهند. ارزشهاي جهتدهنده و واقعي از درون فرهنگ كفر صادر نمي شود، بلكه از درون فرهنگي برمي خيزد كه تسليم زندگي پوچ دنيازدة اموي نشده است.
انساني كه پوچي خود را نمي خواهد، ولي شرايط پوچگراييِ فرهنگ اموي را پذيرفته، راه جديدي پيشنهاد نمي كند و از انحرافي به انحرافي ديگر پابهپا مي شود و حسين(علیه السلام) مقابل فرهنگ اموي مي ايستد و عالَم ديگري را پيشنهاد مي كند كه سراسر، غير فرهنگ اموي است، نه اينكه با چند انتقاد جزيي بخواهد با آن فرهنگ روبهرو شود.
اصلاً عالَم حسين(علیه السلام)، عالم ديگري است و برعكس؛ فرهنگ غيرالهي، سراسرش پابهپا شدن از خطايي به خطايي ديگر است. و تا زير سقف چنين فرهنگي هستيد از ستوني به ستون ديگر پناه برده ايد، ولي از اين فرهنگ آزاد نشده ايد چون عالَمتان عالَم فرهنگ رُمي است.
بايد عالَمتان عالَم حسيني شود تا نجات پيدا كنيد. اينجاست كه شما ميبينيد در جامعة غربزده، همواره كارشناسي مي آيد بقيّة كارشناسان را تحقير مي كند و خودش به گمان خود حرفي صحيح مي آورد و بعد كارشناس ديگري مي آيد و قبلي را تحقير مي كند، چراكه فرهنگي كه به معصوم وصل نباشد، كارش از خطايي به خطايي ديگر پناه بردن است.
پی نوشت:
کربلا مبارزه با پوچی ها اصغر طاهرزاده